English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6590 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
an intercurrent disease U ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intercurreace U مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
pathologically U از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
sickness U ناخوشی
malady U ناخوشی
had health U ناخوشی
disease U ناخوشی
trichosis U ناخوشی مو
ill health U ناخوشی
unhealthiness U ناخوشی
diseases U ناخوشی
indisposedness U ناخوشی
sicknesses U ناخوشی
maladies U ناخوشی
illnesses U ناخوشی
illness U ناخوشی
pathogenetic U ناخوشی زا
morbidness U ناخوشی
morbidity U ناخوشی
invalidism U ناخوشی
laryngopathy U ناخوشی خرخره
morbific U تولیدکننده ناخوشی
biliousness U ناخوشی زردابی
myopathy U ناخوشی ماهیچه
pathogeny U پیدایش ناخوشی
pathognomomical U نماینده ناخوشی
morbid anatomy U از لحاظ ناخوشی
to be infected with disease U ناخوشی راواگیرکردن
liver trouble U ناخوشی جگر
diagnoses U تشخیص ناخوشی
diagnosis U تشخیص ناخوشی
pathognomic U نماینده ناخوشی
morbific U ناخوشی اور
bulimy U ناخوشی گرسنگی
hepatic disease U ناخوشی جگر
out break of a disease U شیوع ناخوشی
maldemer U ناخوشی دریا
enteropathy U ناخوشی رودهای
dermatopathy U ناخوشی پوست
mal de mer U ناخوشی دریا
livers U ناخوشی جگر
liver U ناخوشی جگر
spells U حمله ناخوشی
spelled U حمله ناخوشی
spell U حمله ناخوشی
diseases of this nature U اینگونه ناخوشی ها
morbid U ویژه ناخوشی
altitude sickness U ناخوشی ارتفاع
estival U ناخوشی تابستانی
microzym U میکرب ناخوشی
impaludism U ناخوشی مردابی
bunt U ناخوشی قارچی گندم
laryngopathy U ناخوشی خشک نای
paragrahia U ناخوشی غلط نویسی
pathogenesis U مبحث پیدایش ناخوشی
psychopathic U وابسته به ناخوشی دماغی
cirrhosis U ناخوشی الکی جگر
immune from disease U مصون از گرفتن ناخوشی
pestilence U ناخوشی همه جاگیر
morbidly U بطور ناخوشی یا فاسد
sickleave U مرخصی بابت ناخوشی
contagion U سرایت ناخوشی واگیر
contagions U سرایت ناخوشی واگیر
unhealthy U ناخوش ناخوشی اور
arthropathy U ناخوشی بند یا مفصل
psychiater U پزشک ناخوشی دماغی
illness faded her beauty U ناخوشی زیبایی اوراکاست
metastasis U جابجا شدن ناخوشی
pellagrous U دچار ناخوشی که در بالااشاره شد
to swing the lead U خود را به ناخوشی زدن
epizootic U ناخوشی همه گیرحیوانی
diagnostic U وابسته به تشخیص ناخوشی
qualms U ناخوشی همه جاگیر
qualm U ناخوشی همه جاگیر
he is liable to become sick U اماده ناخوشی است
pandemics U ناخوشی همه گیر
foot rot U ناخوشی پا در گاو و گوسفند
mycotic U دچار ناخوشی قارچی
pandemic U ناخوشی همه گیر
attacks U اصابت یا نزول ناخوشی
epidmic disease U ناخوشی همه جا گیر
attacked U اصابت یا نزول ناخوشی
attack U اصابت یا نزول ناخوشی
pathognomic U وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
pyretotherapy U معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
otological U وابسته به گوش یا ناخوشی هاان
nephritic U درمان کننده ناخوشی گرده
idiopathy U علاقه خاص ناخوشی جداگانه
mycetoma U یکجور ناخوشی فرچی در دست و پا
hydropathic U وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
foot and mouth U یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
pathognomonic U وابسته بتشخیص ناخوشی شاخص مرض
to i. the germs of a disease U میکربهای یک ناخوشی را به کسی تلقیح کردن
hydrargyia or rism U مسموم شدگی از جیوه ناخوشی سیمابی
To pretend sickness(ignorance). U تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
framboesia U ناخوشی واگیرداری که درپوست سیاهان پیدامیشودواماسهایی میاورد
orthopaedy U معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
the disease threatens to sprea U این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
germtheory U فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
prosodemic U درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
pellagra U یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
humoral pathology U علم ناخوشی شناسی که به موجب ان همه بیماریهارانتیجه فسادخلط هامیدانند
pebrine U یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
galvanist U متخصص تولید نیروی کهربایی با عمل شیمیایی یامعالجه ناخوشی با برق
psilosis U یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
pliantly polonica U یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
vives U یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
to pretend illness U نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
helminthiasis U ابتلاء به کرم روده ناخوشی کرم
invermination U دچاری به کرم روده ناخوشی کرم
mycosis U ناخوشی قارچی بیماری قارچی
aestival U تابستانی ناخوشی تابستانی
the curtain falls U پرده میافتد
f. come f.served U رودتر راه میافتد
it is of frequent U بسیار اتفاق میافتد
gutter ball U گویی که به شیار میافتد
way the wind blows <idiom> U چیزی که اتفاق میافتد
commonest U آنچه اغلب اتفاق میافتد
processionist U کسیکه با دستهای راه میافتد
commoners U آنچه اغلب اتفاق میافتد
common U آنچه اغلب اتفاق میافتد
lenght U ضربهای که توپ روی دیوارعقب میافتد
combinatorial explosion U موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
foot pedal switch سوئیچی که با پدال پایی بکار میافتد.
lineball U توپی که روی خط میافتد و قبول نیست
heavier U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavies U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heaviest U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavy U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
chippie U ضربه کوتاه هوایی که به سوراخ میافتد
air operated tipping gear U چرخ دندهای که با فشار هوابه کار میافتد
netball U توپی که پس از برخورد با لبه تور به زمین میافتد
butterfingers U کسی که چیز زود از دستش میافتد و میشکند
hole in one U گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
yorker U توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
cyclic U دستیابی به اطلاع ذخیره شده که فقط در یک نقط ه مشخص در حلقه اتفاق میافتد
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
coincidence element U مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
coincidence circuit U مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
spigot U لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
it occurs twice a day U روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
furthered U دیگر
furthers U دیگر
furthering U دیگر
thence U دیگر
anymore U دیگر
further U دیگر
secus U از دیگر سو
he is no more U او دیگر
other U دیگر
another U دیگر
again U دیگر
no more U دیگر نه
of one another <adv.> U از هم دیگر
one an other U یک دیگر
others U دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
alternatives U شق دیگر
next U دیگر
alternative U دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
alternatives U دیگر
alternative U شق دیگر
else U دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
about-faces U سوی دیگر
shunts U به خط دیگر انداختن
about-faces U جهت دیگر
et al U و در جای دیگر
withil U ازطرف دیگر
In our other words. U بعبارت دیگر
what more do you want U دیگر چه می خواهید
about-face U جهت دیگر
about-face U سوی دیگر
on the other hand U از سوی دیگر
on the other hand U ازطرف دیگر
on the other part U از طرف دیگر
shunt U به خط دیگر انداختن
elsewhere U درجای دیگر
othergates U طور دیگر
shunted U به خط دیگر انداختن
elsewhere U نقطه دیگر
elsewhere U بجای دیگر
othergates U جور دیگر
about face U سوی دیگر
Recent search history Forum search
1popsicle
1مرض سینه وبغل
2تعریف فونتیک چیست؟
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
2transmembrane
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1Current passworda
2single gas
1cartridge
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com